بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

باز آمد عطر دلنشین :| ماه مهر ...

آخی امروز اول مهر بود*:D big grin

باز آمد بوی ماه مدرسه *:| straight face....*:D big grin

همشاگردی سلام همشاگردی سلام 

پنجره پنجره پنجره ها...

(جشن عاطفه ها بود یا نیکوکاری( یادم نیست کدوم مال عیده *:-? thinking))

چقدر وقتی تلویزیون این آهنگا رو میذاشت من حرص میخوردم *#-o d'oh!(حالا گفتن نداره)

امروز صبح که میرفتم دانشگاه مدارس داشتن سرود ملی پخش میکردن یادش به خیر*8-> day dreaming

صف وایسادن- ازجلو نظام- سرود ملی- دعای فرج و...

نزدیک تابستون که میشد میشماردم و جمع میزدم ببینم چندروز تعطیلم

30+30+30*:-B nerd

راستی ماه های تابستون 31 روزه ست آخ جون 3 روز بیشتر *:> smug

تیر که تموم میشد اشکال نداره 2 ماه دیگه هست *<:-P partyمرداد که میگذشت بابا یه ماه دیگه مونده *8-> day dreaming

(مشغول ازمبه اید اگه فکر کنید من دبیرستانم از این تفکرات داشتم*:| straight face... اینا مال دبستان بود*:D big grin)

حالا خودمونیم با اینکه بچه درسخون بودیم ولی من که به شخصه دم مهر که میشد دلم میگرفت 

 (شکلکاشون چه ضایع شده *:| straight face)

دیروز داشتم مصاحبه با شکوفه های سال اولی رو میدیدم*>:D< big hug 

خداییشم این مصاحبه ها دیدن داره... بچه ها اونقدر پاکن که حرفاشونم شیرین و دلنشینه *8-> day dreaming

ازشون میپرسید می خواید چیکاره بشید؟ یکیشون میگفت خواننده*o|\~ sing ... عزیزم

یکیشونم که گریه میکرد میگفت مامانم گم شده*=)) rolling on the floor... ( الان همون حالتی ام که نمیدونم گریه کنم یا بخندم )

منم هرروز که میرم دانشگاه مامانم گم میشه*:-S worried ...*:D big grin

میخوام به مناسبت این اول مهری یه بخشی از قصه های امیر علی نوشته ی امیر علی نبویان رو براتون بذارم*8-> day dreaming

داستاناش خیلی قشنگن و چقدر من با این بخش همزادپنداری میکنم *:D big grin


                                       **اول مهر**                                                                      

بعید است محصلی وجود داشته باشد که معتقد نباشد بهترین و عزیزترین فصل سال تابستان است.اما چه کنیم که روز ها می ایند و می روند و پاییز و موسم تحصیل هم فرا می رسد.

این مسئله برای بنده که ارادت ویژه ای به تعطیلات دارم و بی میلی بیمار گونه ای به باز گشایی مدارس نمودی بی مثال دارد.بدین ترتیب که وقتی تقویم فرارسیدن شهریور را هشدار می دهد و بعد کجاوه ی کج و کوله عمرم در سرازیری نیمه ی دوم ان ترمز می برد ماتمی عجیب وجودم را فرا می گیرد.نا گفته نماند غم این مصیبت وارده وقتی مضاعف می شود که با معرکه گیری های مرسوم فک و فامیل و حتی رادیو و تلویزیون توام می گردد که ضمن رفتاری مملو از حس ترحم به امثال بنده در تلاش اند وانمود می کنند چه اتفاق فرخنده ای در پیش است. 

     هرچند که تمام همدردانم خوب می دانند این اش کشک خاله خانم را تا قاشق اخر باید خورد و به زور به به و چه چه کرد.   توضیح انکه اگر کسی تا اینجای بحث هنوز مردد مانده که ایا به بنده شبیه است یا نه باید عرض کنم یکی از نشانه های بارز یک ماتم زده ی واقعی از فرا رسیدن فصل مدرسه این است که در روز های پایانی شهریور مدام تقویم را به امید یافنتن تعطیلی های رسمی ورق می زند با یافتنشان شاد و با مشاهده اصابت حتی یکی از انها به روز جمعه غمگین...


"بخشی از قصه های امیر علی- امیرعلی نبویان"


نظرات 5 + ارسال نظر
30MA دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 23:07

نمیدانم امشب با کدامین نفس، شمعهای تولدت رو خاموش خواهی کرد ولی...
نگران نباش اینبار چشمهایم جور نفسهای نداشته ات را میکشد.
تولدش مبارک ----/1/7
--------------------------------------
همگی سلااااااااااااااااااااااام
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام گلنوش جونم
این دیالوگو از قلم انداختی: "من کلاس اولی هستم؛ خوشحال هستم..."
با اینکه بیزار بودم از این صحنه ها و تبلیغات زجرآور در شروع بازگشایی مدارس ولی خودمونیم یکم دلم هوای همون روزا رو کرده
چقدر برای تابستون نقشه میکشیدیم برنامه ریزی میکردیم بعد که تابستون میشد عملا همه اون برنامه ها رو تبصره میزدیم و میذاشتیم لب کوزه و ...
تابستونای اون سالها یه طعم و مزه دیگه ای داشت
تابستـــــــــــــــــــــــون بودا
آخی چقدر زود، ناخواسته، بی توقع و بدون انتظار بزرگ شدیم یادمون بخیر
پاییزتون پر از موسیقی برگهای رنگ به رنگ

مرسی سیمای عزیزم
تولدش مبارک
.............................................................................
از طرف همگی: علیک سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سیما جون جونی ام
خیلی هم خوشحال هستم :دی
البته من از اونا بودم که خیلی دوست داشتم برم مدرسه
قبل از این که برم مدرسه روپوش داداشمو میپوشیدم میرفتم بیرون
خوندن و نوشتن هم بلد بودم کلی ذوق داشتم عقلم نمیرسیده
آره خب الان دلمون تنگ شده ولی اونموقع خوشحال نمیشدیم که مهر اومده
اشاره به این بخش داستان :
نا گفته نماند غم این مصیبت وارده وقتی مضاعف می شود که با معرکه گیری های مرسوم فک و فامیل و حتی رادیو و تلویزیون توام می گردد که ضمن رفتاری مملو از حس ترحم به امثال بنده در تلاش اند وانمود می کنند چه اتفاق فرخنده ای در پیش است.
آره تعطیلاتش میچسبید
من که از وقتی رفتم دانشگاه عملا دیگه تابستونی در کار نبوده :|
آخییییییییییییییییییییییییییی
هوای پائیزتون بهاری بهاری

هانیه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:45

ای واااااااااااااای! کتابای امیر علی رو به کل فراموش کرده بودم واست بیارم...

اشکال نداره بابا قابلتو نداره

p.t جمعه 5 مهر 1392 ساعت 19:31

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام رئیس ( اون شکلک ذوق منگ هوارتا)
خوبی؟
مامانمون خوبه ؟
چه با کلاس شده اینجا

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام معاونمممممممممممممممممممممممم
همون شکلکه هوارتا به توان n :دی
مرسی دوستم تو خوبی؟ دلم واست تنگیده
:دی دیگه مارو گذاشته سر راه رفته :-"
آره خوبیش اینه نظراتش امتیاز داره خوشم میاد خیلی خوب شده

ریحانه شنبه 6 مهر 1392 ساعت 14:28 http://manozendegi9.blogfa.com/

سلاممممممم
وای وای وای مدرسه
عجب متنی بود خدایی!

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ته تغاری خودمووووووووووووون

دیگه شما که زدی تو گوش دانشجویی ووووووووو
بازم تبریک میگم بهت موفق باشی

آره خیلی خوب نوشته ...خیلی متن رو دوست دارم

ریحانه یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 19:29

بابا خجالتم ندین دیگه
ممنونم عزیزم

خجالت چرا عزیزم
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد