بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

:) (خاطراتی)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تنها (متفرقه)

خــــدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود،
تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد،
با پای شکسته هم می توان سراغش رفت، 
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمی دارد، 
تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند، 
وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود 
و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن. 
خدا را برایتان آرزو دارم...



یک (متفرقه)


یک...
یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشد؛
یک لبخند میتواند آغازگر یک دوستی باشد؛
یک دست می تواند یاریگر یک انسان باشد؛
یک واژه می تواند بیانگر هدف باشد؛
یک شمع می تواند پایان تاریکی باشد؛
یک خنده می تواند فاتح دلتنگی باشد؛
امید می تواند رافع روحتان باشد؛
یک نوازش می تواند راوی مهرتان باشد؛
یک زندگی می تواند خالق تفاوت باشد؛

امروز آن "یک" باشید...



خط (متفرقه)


هیچ وقت نگو رسیدم ته خط....
"اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط"....
یادت بیار که معلم کلاس اولت گفت:نقطه سر خط.....

...(خاطراتی)

چرا معلم ها و استادها علاوه بر توانایی تدریس به روانشناسی برخورد با دانش آموز و دانشجو فکر نمی کنن !!! بعضی مواقع حرفاشون واسه آدم بد جوری سنگین تموم میشه...

به سلامتی همه ی استادای با سواد و باشخصیت 

پنگوئن کوچولو (متفرقه)

الهی من فدات بشم قلمبه ی مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن 


ترمز (خاطراتی)

جالبه چند روز پیشا توی یه بی آر تی بودم ، میدیدم یا مدت مکثهاش زیاده یا یه دفعه بی دلیل وسط راه ترمز میکنه.  یه دفعه دیدم راننده داد میزنه آقا اون در مردونه رو ول کن  گویا در مردونه رو که میکشیدن اتوبوس ترمز میکرد  یعنی من هنوزم بین ربط این دوتا موندم یکی منو از این گیر منطقی نجات بدههههههههههههههههههه

(خاطراته داریم؟ در؟ کشیدن؟ اتوبوس؟ ترمز؟  )


نخ گردن (خاطراتی)

این روزا از هر انگشتم یه شال گردن میپاشه 

قراره یه همایش تو دانشگاه داشته باشیم و یک سریمون هماهنگ یه شال بندازیم دور گردنمون

واسه ی همین 7 نفر قرار شد واسه ی 21 نفر شال ببافیم...

خلاصه جاتون خالی دیروز آموزش شال گردن بافی بدون هیچ گونه امکاناتی (البته کاموا رو میخواست ها! هوا رو که به هم نمیبافتیم  ) با 5 تا انگشت دست و بدون میل بافتنی تو دانشگاه توسط یکی از بچه ها انجام شد  

( واقعا که شنیدم چی گفتین )

خلاصه دیروز تو 3 ساعت یه شال گردن بافتیم بعد اومدیم خونه.

 البته جالبیش اینه که تا شالگردن رو تا آخر نبافتی نباید از جات تکون بخوری چون دور 5 تا انگشت دستته ( نزدیک بود دیشب بخوابم تو دانشگاه   یا مثلا با 5 تا انگشت تو هوا با یک کلاف کاموا دورش برم تو بی آر تی)

خلاصه جاتون خالی دیشب شال گردن رو آوردم خونه ، حالا جدای از اینکه خانواده شک کردن من میرم دانشگاه یا کلاس خانه داری  داداشم میگه این بیشتر شبیه اون ریسه هاست که ازش چراغ آویزونه چند تا چراغم ازش آویزون کن! 

جاتون خالی امروزم از ساعت 4.30 تا 6.30 یکی بافتم. دستم داره تند میشه ها ... اگه دیدین یه نفر داره تو مترو شال گردن میفروشه فکر نکنین منم 

ادامه مطلب ...

قسم (متفرقه)

دنیای عجیبی شده است . . .

برای دروغ هایمان ،

خدا را قسم میخوریم ،

و به حرف راست که میرسیم ؛

می شود جان ِ تــو . . .

زندگی (متفرقه)

برآنچه گذشت ،

 آنچه شکست ،

                        آنچه نشد ...                        

  حسرت نخور ؛

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...