-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 آذر 1393 11:54
بی تو (ورژن اصلی آهنگ : بی تو- فیلم غریبانه- خواننده حمیدغلامعلی ) شعر: بمون ای فصل خوب قصه های عاشقونه بمون ای با تو بودن فصلی از گل با ترانه بمون ای همصدای لحظه های خواب و رویا صدای پای بودن توی رگهام تو نفسهام چه سخته بی تو رفتن چه سخته بی تو موندن نمیشه این جدایی باورمن وداع آخرینه جدایی در کمینه غروب لحظه های...
-
مدرک موقت
شنبه 8 آذر 1393 17:23
مدرک موقت همین امروز غیر یهویی مدرک باید اینجوری شاد باشه چیه اونا که میدن عاغا این چه وضعیه من نمیدونم ما یه اشتباهی کردیم یه عکس 3*4 اسکن شده تو کامپیوتر داشتیم واسه ثبت نام کنکور استفاده کردیم هرچی بسته بسته دسته دسته عکس میدیم دانشگاه هی از همون یه عکس کوفتی استفاده میکنن من فک کنم رو گواهی فوتمم این عکسه رو بزنن...
-
تست زنی
چهارشنبه 5 آذر 1393 09:19
عاغا دیروز داشتم تست میزدم داشتم از روش حذف گزینه بهره می بردم از گزینه 1 شروع کردم به حذف گزینه همینجوری رفتم جلو دیدم تا گزینه آخر حذف شد اصن اون لحظه یه حال معنوی خاصی داشتم لامصب نگو تو گزینه آخر یه بی دقتی ریز کردم حالا خوبه آدم معمولا تو کنکور 3 تای اول که حذف میشه چهارمی رو میزنی میره عاغا بحث تست شد بذارید یه...
-
دنیا
یکشنبه 2 آذر 1393 08:36
منبع : پیج بنیامین بهادری
-
بیماری
یکشنبه 25 آبان 1393 12:28
داشتم به این فکر می کردم مرتضی پاشایی یه نفر بود که ما می شناختیم چقدر انسان توی کشورم وجود داره که الان درگیر بیماری هستن درگیر سرطان هستن چقدر کودک الان تو کشورم وجود داره که چشمای نگران پدر و مادرشون به سلامتی شونه و اینکه چقدر سخته یه مطلب خوندم راجع به اهدای سلول های بنیادی تعداد افراد ثبت نام شده در بانک اهدا...
-
روحش شاد...
جمعه 23 آبان 1393 10:49
این روزا سخت تر از اونه که باور کنی... چقدر با آهنگاش خاطره داشتم روحش شاد و قرین رحمت الهی ... آهنگ تو رفتی با صدای مرتضی پاشایی روحش شاد دل دنیا رو خون کردی که اینجوری تو رفتی
-
دعا
سهشنبه 20 آبان 1393 13:13
اللهم اشف کل مریض ... لینک:(
-
از این لیوانا
سهشنبه 20 آبان 1393 13:04
وای این لیوانا خیلی نوستالوژیه واسم اصن یه حس خاصی میشم میبینمشون تا میومدیم از دم شیر آب بیاریمشون دم دهنمون آب بخوریم 90 درصد محتویاتش ریخته بود با اون اسکلت شل و ولش واسه پسرخالم یکی خریداری شده بود میخواستم عکسشو بگیرم یادم رفت البته به نظرم جدیدیا بهتر باشن یعنی فوقش 10 درصد محتویاتشون هدر بره باز من امتحان نکردم...
-
یه نفس راحت
سهشنبه 20 آبان 1393 12:42
دیروز به داداشم میگم رفتم امضاهای فارغ التحصیلیمو گرفتم یه نفس راحت میکشه میگم یه جوری نفس میکشی انگار واحدای منو تو پاس کردی چندتا نکته بود تو این 4 سال تحصیل کمرشو خم کرد: یکی روزای انتخاب واحد که از دو ماراتون سخت تر بود یعنی رقابتی بودا به خصوص آزمایشگاه ها فکر کنم بیشتر آزمایشگاه های منو زهرا و مهسا برداشتن اگرنه...
-
فارغ التحصیل شدگی
دوشنبه 19 آبان 1393 13:52
امروز بعد از گذشت یک ماه و اندی دیگه گفتم برم امضاهای فارغ التحصیلیمو بگیرم دیگه نزدیک بود پروندمو بندازن دور آخه هروقت به آموزشمون میگفتم میگفت فعلا وقت نداریم بعدا خلاصه رفتم دانشگاه و یه برگه دادن دستمون یه عالمه جای امضا داشت باید از کل سوراخ سنبه های دانشگاه که تاحالا از 100 کیلومتریشم رد نشدیم امضا می گرفتیم...
-
...
چهارشنبه 14 آبان 1393 12:09
-
بعضیا...
پنجشنبه 24 مهر 1393 15:01
بعضیا هستن که یه جور خاص دوست داشتنین یه جور عجیب دلنشینن دست خودشونم نیست انگار خدا یه جور دیگه آفریده شون. مثلا ساعت ها کنارشون میشینی و خسته نمیشی اصلا سیر نمیشی از شنیدن صداشون یا نگاه کردن به صورتشون مثلا همونایی که وقت خداحافظی یههو دلت میگیره و ته دلت میگی کاش بیشتر میموندی اسمشو عشق نمیذارم.شاید یه دوست داشتن...
-
دکلمه سعید معروف در برنامه رادیو 7
دوشنبه 21 مهر 1393 11:04
شعرها را نباید حفظ کرد مخصوصا شعرهایی را که از خواندنشان ذوق کرده ای باید یادت نباشد که آن شعر هیجان انگیز را کجا خوانده ای؟ چرا خوانده ای فقط یادت باشد که بارها برای دوباره خواندنش کتاب ها را ورق زده ای با خودت است می توانی پیامش را بگیری یا به کار بندی اما بیانش را نه اصلا اگر شعر را برای پیام های اخلاقی آن می خوانی...
-
ز گهواره تا گووووووووووووور
چهارشنبه 16 مهر 1393 18:10
گرچه وقت کمی مونده اما میخوام شروع کنم واسه ارشد بخونم حالا اقلش اینه درسا مرور میشه و میتونم توی آزمون استخدامیام شرکت کنم کلی مطلب توی ذهنم هست که دلم میخواد یاد بگیرم اما نمیدونم چرا نمیرسم :|
-
همین الان یهویی
دوشنبه 7 مهر 1393 19:24
داداشم اومده میگه مرسی به خاطر تشکرت از من اول پایان نامه ات میگم از تو تشکر نکردم میگه چرا خودم الان خوندم میگم نه بابا من از تو تشکر نکردم که!! هی اصرار که چرا رفتم نگاه کنم اول پایان نامه مو می بینم ... سپاس از برادر خرم به خاطر مزاحمت های بی دریغش بیا چقد پول بده پایان نامه صحافی کن به یه روز نکشید
-
نقطه سر خط
دوشنبه 7 مهر 1393 17:10
به پایان آمد این دفتر... حکایت همچنان باقیست امروز رفتم پروژه صحافی شده رو از انتشارات تحویل گرفتم تا تحویل استاد بدم یه نفر تو انتشارات می گفت ارشدی؟ دکترایی؟ گفتم نه بابا لیسانسم پروژه ها رو بردم دم اتاق استاد یه دانشجوی ارشد داشتن باهاشون صحبت می کردن و منم دم در وایساده بودم 3 تا رساله ها دستم بود خیلیم سنگین بود...
-
یه دنیا مهربونی
یکشنبه 6 مهر 1393 21:47
امروز با بچه ها برنامه پارک ملت داشتیم بازم مادرخرج شدن مهسا و کوله باری از صبحانه و خوراکی و غذا بازم دور همی و یه صبحونه دسته جمعی( اینبار بی چایی ) خیلی میچسبه امتحان کنید بازم یه بازی دسته جمعی و کلی خنده بازم لطف دوستا و تولد من و مهسا بازم مهربونی بی اندازه دوستا و کادوهای قشنگ قشنگ تولد اونم یه عالمه بازم یه...
-
بی آر تی
چهارشنبه 2 مهر 1393 08:19
دیروز داشتم میرفتم دانشگاه برای کارای پروژه پایانیم چند وقتی بود تابستون همش خونه بودم این اواخر دوباره بی آر تی سوار شدم با خاطراتش من چون توی یکی از خطا ایستگاه های زیادی تو بی آر تی هستم معمولا میرم جلو وایمیسم دیروزم رفته بودم جلو ... یهو دیدم یکی داره منو از پائین هل میده نزدیک بود از شیشه جلو بزنم بیرون اصن یهو...
-
تونل وحشششششششششت...
شنبه 29 شهریور 1393 11:04
دیروز من و مامان و داداش و خاله و پسرخاله رفتیم پارک یه دور بزنیم خلاصه یه برنامه تونل وحشت ریخته شد... بعد از کلی بررسی جایگشت های ممکن برنامه اینجوری شد: من و مامانم باهم خالم و پسرخالمم با هم و داداشم تنها من قدیم ندیما یه بار رفته بودم و تقریبا می دونستم برنامه چیه دفعه قبلی که رفته بودم جاهای مختلف وایمیساد یه هو...
-
روزای سخت ...
چهارشنبه 26 شهریور 1393 12:45
-
والیبال
دوشنبه 24 شهریور 1393 19:33
خیلی خوشحالممممممممممممممم و یه عالمه به والیبالیستامون افتخار میکنممممم
-
اگر دربند در مانند در مانند...
دوشنبه 24 شهریور 1393 19:06
بعد از یه تابستون سخت پر از ترجمه و تایپ و پروژه پایانی (که البته هنوزم تموم تموم نشده و من همچنان دارم زیر فشار ویرایش و فرمت بندی 400 صفحه پروژه له میشم) و هفته ها تلاش بچه ها برای هماهنگ شدن جمعمون دیروز رفتیم دربند گرچه مهسا و هانیه نبووووووووووووووودن و کلی جاشون خالی خالی خالی بود کلی صبر کردیم که همه با هم...
-
جای خالی
چهارشنبه 12 شهریور 1393 08:36
دیشب مامانم رفت مشهد و هنوز نرفته کلی جاش خالی شده مامانا همیشه هستن اینجا
-
قلبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم رو تکراره
دوشنبه 10 شهریور 1393 09:57
قلبم رو تکراره همیشه دوست داره .... خدا اونجاست اون بالا حواسش به ماست حالا داره تو گوشت میگه ما ماله همیم دیگه گوش کن به قلبت آره قلبت راست میگه هرچی دلش خواست میگه من و تو با هم باشیم دنیا ماله ماست دیگه ....
-
سوتی
شنبه 8 شهریور 1393 11:55
دارم یه پایگاه داده برای یه شبکه اجتماعی (تقریبا مشابه فیس بوک) طراحی می کنم بعد این مدل پایگاه داده بر اساس نظریه گرافه یعنی گره داره و یال بعد اومدم یه سری کاربر دختر و پسر ایجاد کردم همینجوری رندم شماره گره های رو زدم که بینشون یال ایجاد شه این یاله یعنی اینکه با هم friend هستن الان اومدم بگم مثلا دو تا پسر با هم...
-
روز دختر
جمعه 7 شهریور 1393 09:02
دیروز پدربزرگ خوبم زنگ زده بودن روز دختر رو به من تبریک بگن بعد دیگه تا من رفتم گوشی دست به دست شده بود به مادربزرگم و نشد با پدربزرگم صحبت کنم دوباره من رفته بودم جایی دستم بند بود دوباره پدربزرگ عزیز دلم زنگ زده بودن با من صحبت کنن آخه چرا اینقده خوب و مهربونییییی پدرجونی من اصن اشک تو چشای آدم جمع میشه بعدش دیگه من...
-
pavel
سهشنبه 4 شهریور 1393 11:48
آخی گویا pavel که می خواسته بیاد ایران همه بهش می گفتن نرو خطرناکه و از این بحثا و گویا هی براش پیغام میذارن ببینن سالمه یا نه :| یه متن راجع به ایران توی فیس بوکش گذاشته جالبه خیلی تعریف کرده و خوشش اومده و از بقیه هم خواسته که بیان همیشه به ایرانی بودنمون افتخار کنیم در هر شرایطی متنی که نوشته: Ok few words about...
-
غرورانگیز
یکشنبه 2 شهریور 1393 17:15
آخی همین الان پست برام کارت دعوت آورد جشن پنجاهمین سالگرد تاسیس دانشگاهمون خیلی حس خوبیه یه جمله جالب روش نوشته: فارغ التحصیلان دانشگاه از ابتدا تا کنون مهمان ما و خاطرات خود باشید تازه من که عملاً هنوزم فارغ التحصیل نشدم یه حس خاص دارم فک کنید اونایی که فارغ التحصیل 46 سال قبل بودن چه حسی دارن اگر بیان و کلی از...
-
عجب عطر خوبی زده لعنتی
شنبه 1 شهریور 1393 10:13
عاقا یاد یه خاطره افتادم که چند ماه پیشا اتفاق افتاد ننوشته بودمش اینجا هم که دفتر خاطرات منه هویجوری یادم افتاد گفتم بنویسمش با تشکر از دوستانی که با خوندن خاطرات تکراری همواره مارا یاری می کنند یه آهنگ داشت این آقای لهراسبی از این راهرو یک نفر رد شده *** که عطرش همونه که تو می زنی برای به زانو در آوردنم *** تو از...
-
خاطرات داداشی
چهارشنبه 29 مرداد 1393 16:13
امروز داداشم رفته بود جایی بعد فرم دادن پر کنن بعد میگه آخر فرمه یه کادر مستطیلی داشت نوشته بود در این قسمت چیزی ننویسید بعد میگه همینجوری که نشسته بودم دیدم بغل دستیم توش کروکی کشیده می گه هی نگا کردم ببینم درست میبینم یا نه؟ هی نگا کردم ببینم آدرس کجا بود دیدم 3، 4 قسمت بالاتر آدرس بوده چند روز پیشم تاکسی سوار شده...